اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۹۶: تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار خویش همچو شمع از خلق پنهان کرده ام زنار خویش فیض دست آموز دارد ناخن موج سرشک هر گره کز دل گشایم می زنم در کار خویش سرنوشت طالعم تا گشته بخت واژگون گر کنم آزار دشمن می کنم آزار خویش وصل جاوید خیال از آفت هجر ایمن است کی توان سوخت ما را بی گل رخسار خویش گر نگاه گرم او گردد خریدار نیاز عشق می سوزد سپند از گرمی بازار خویش باغبان گلشن انصاف را نازم اسیر کز پر بلبل کند خار سر دیوار خویش اسیر شهرستانی