اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸۶: شراری را نماند جا در آتش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شراری را نماند جا در آتش نشیند تا دلم تنها در آتش نظرگاه دل دیوانه ماست توان کردن تماشاها در آتش سر و کار دلم با اشک و آه است چه گویم یا در آبم یا در آتش سر هر موی من پروانه ای بود اگر می سوختم رسوا در آتش نبود از خویت آتش هم خبردار که رفتم گرم کردم جا در آتش زدی یک صبحدم آتش به گلها شکفت از آه من گلها در آتش ز آهم می دمد آتش ز دریا ز اشکم می تپد دریا در آتش ز مضمون خطش کس با خبر نیست بود روشن سواد ما در آتش اسیر از یاد ساقی شعله مانند گرفتم گردن مینا در آتش اسیر شهرستانی