اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸۰: راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنوز گلبن عزت دمید از خاکم و خوارم هنوز ترسم از قاتل کشم طعن رهایی روز حشر خون من چون بیغمان خوابید و بیدارم هنوز طاقتم از کوه غم باج گرانجانی گرفت خویش را با هیچ اگر سنجم گرانبارم هنوز عمرها گر هستیم نالد کم است از نیستی در جهان نسبت به قدر خویش نسپارم هنوز گر چه عمرم سر بسر یک شام غفلت بوده است روز اول دیده ام خوابی که بیدارم هنوز زیر خاک آیینه ای دارد غبار خاطرم سربسر از راز آن بدخو خبر دارم هنوز کرد ساقی موج خیز شعله خاکم را اسیر می گدازد انتظار جام سرشارم هنوز اسیر شهرستانی