اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۷۰: آشوب در قلمرو ترکش ندید تیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آشوب در قلمرو ترکش ندید تیر مژگان پر فریب کسی آفرید تیر خوش کرده اند طاعت حکمش ستمگران هر چند او کشید کمان قد کشید تیر مکتوب راز سینه عاشق بجا رساند آخر ز دولت تو به جایی رسید تیر هر جا کمان گوشه ابرو بلند شد رفتم به پای دیده به جایی رسید تیر چندان فسون دمید کمانت که بیخبر تعلیم راستی ز دل ما شنید تیر غافل خدا نکرده مبادا خطا شود دل می تپد به سینه ما چون تپید تیر در سینه دید معنی و آنجا وطن گرفت چون صید وحشی از دل تنگم رمید تیر تا او کمان کشید دل آهی کشیده بود شکر خدا که هیچ خطایی ندید تیر خواهم گرفت اسیر ز دست فلک کمان تا افکنم به گور یزید پلید تیر اسیر شهرستانی