اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۴: یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید نفس از سینه به لب مست حیا می آید مومیایی است بهار آفت بیدردان را عضو در رفته زنجیر به جا می آید تا کجا گم شده در دشت بلا مجنونی پی زنجیر به ویرانه ما می آید داغی از نسبت همدردی زاهد دارم از گل توبه من بوی ریا می آید بخت برگشته ام اقبال رسایی دارد ناوک او به دلم رو به قفا می آید هوس باده رگ و ریشه دواند در دل شیشه ام گر شکند دل به صدا می آید نا امیدی اگرت خارکشد از دل اسیر بوی تأثیر اجابت ز دعا می آید اسیر شهرستانی