اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۴: از من آن چشم تغافل کیش غافل می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از من آن چشم تغافل کیش غافل می شود گر چنین خواهد گذشتن کار مشکل می شود عشق هر کس را که پوشد خلعت غم در لباس گاه با اختر گهی با غنچه یکدل می شود بعد مردن هم محبت شمع بالین من است آب گوهر کی به سعی خاک زایل می شود بی خیالت کی دلم در سینه می گیرد قرار چون صدف خالی شد از در موج ساحل می شود هر که پیش از نیستی گرد سبکروحی نشد تربت او سنگ راه کعبه دل می شود مطلب ما در بهار سوختن گل می کند دانه امید ما از شعله حاصل می شود همچو شمع کشته بادش پنبه غفلت به گوش گر اسیر از یاد او یک لحظه غافل می شود اسیر شهرستانی