اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۶: هرکجا مست حیا آن بت طناز رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکجا مست حیا آن بت طناز رود جلوه طاوس شود در قدم ناز رود در تپیدن غرض از مرغ دل آزادی نیست می کند سعی از خاطر پرواز رود نرسد تا به سر رشته گره وا نشود از شکفتن دل عاشق به عدم باز رود سرشوقم همه جا در قدم راهنماست می رود گریه من هر قدر آواز رود حرف ناگفتنیی نذر شنیدن دارم قاصدی کو که به آتشکده راز رود دل ما گر ز رهایی شود آزاد اسیر سفر دام و قفس را به یک انداز رود اسیر شهرستانی