اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۲: از جان که می شنید اگر حرف غم نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از جان که می شنید اگر حرف غم نبود از دل چه می کشید کسی گر ستم نبود شرمنده تغافل و ناز و کرشمه ایم چشم تو آنچه در حق ما کرد کم نبود تقریب شکوه ای چو فراق تو داشتیم ممنون خامه ام که شکایت رقم نبود ای توبه خون خوری که کدوی شراب ما خاکش ز خون ساغر جمشید کم نبود مرهم طراوت گل باغ جراحت است بی خنده شکفتگی امید غم نبود ته جرعه بهار بود زحمت خزان شادی اگر نبود نشان الم نبود از سر نمود قطع بیابان غم اسیر این سرزمین قلمرو نقش قدم نبود اسیر شهرستانی