اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰۵: یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود ما را سری نبود اگر درد سر نبود بیگانه رسوم دو عالم بر آمدیم ما را بجز خیال تو کار دگر نبود لب خواستم به شکوه گشایم گذشت عمر در عهد جور او سخن مختصر نبود روزی که ما ز شعله خوی تو سوختیم پروانه سپهر و چراغ سحر نبود آورده ام خبر ز دیاری که از جنون کس را دل پیام و دماغ خبر نبود پیغامم از نرفتن قاصد به او رسید غمنامه ام شکنجه کش نامه بر نبود سنجیده بارها دلم آرام و اضطراب حب وطن به شوخی ذوق سفر نبود صیدم رهین منت دام و قفس نشد پرواز شوق در گرو بال و پر نبود داغم که بر نیاید از آن کینه جو اسیر امید ما که از نگهی بیشتر نبود اسیر شهرستانی