اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۳: دل آتش پرستم شعله از اخگر نمی داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل آتش پرستم شعله از اخگر نمی داند شعورم گر شود ساقی می از ساغر نمی داند جنون هم پیش خود در مکتب غفلت فلاطون است کدام آشفته او یک کتاب از بر نمی داند دو عالم سرنوشت از نقش پایی می توان خواندن در این ره گر همه خضر است پا از سر نمی داند گر افتاده است کاری با شکفتن غنچه بسیار است دل ما جز شکستن پیشه دیگر نمی داند سفرها کرده ام با بلبل و پروانه می دانم که پرواز رسایی شوق بال و پر نمی داند دلم دانسته گویا مدعای لعل خاموشش که با این بیزبانی از کسی کمتر نمی داند اسیر از سوز دل جستم نشان گرمی خویش سراغ شعله را کس همچو خاکستر نمی داند اسیر شهرستانی