اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۹: تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد خنده زد گل زخمی ناله در خروش آمد چشم او نگاهی کرد لعل او حدیثی گفت هوش مست و بیخود شد بیخودی به هوش آمد نکهت بهار آمد ساغر طرب برکف مژده می پرستان را پیر می فروش آمد پیر دیر را دیدم سرنوشت پرسیدم گفت آیت رحمت بهر باده نوش آمد هر که دید خندانش در قبای گلگون گفت سرو گل فروش آمد شمع شعله پوش آمد در چمن گل و غنچه داد میکشی دادند این پیاله نوش آمد آن سبو به دوش آمد چون اسیر دیوانه توبه از ریا کردم حرف ناصحان ما را اینقدر به گوش آمد اسیر شهرستانی