اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۲: ز آسمان محبت چه وحی نازل شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آسمان محبت چه وحی نازل شد که یاد لاله و گل سنگ شیشه ی دل شد چمن ز حسن که اعجاز رنگ و بو آموخت که برگ لاله و گل فرد سحر باطل شد هزار مرحله حسرت هزار قافله رشک سزای خانه به دوشی که صید منزل شد سر حباب به فتراک موج دریا بست سفینه ای که خطر بار صید ساحل شد؟ غبارم از چمن و ابر باج می گیرد مگو که خاک شدم کار گریه مشکل شد نسیم از پر پروانه می کند پرواز در این بهار مگر گل چراغ محفل شد چه حرزها ننوشتم به خون سربازی که دست و تیغ تو در گردنم حمایل شد چراغ اهل نظر برق یک تجلی بود دلیل قافله گردید و شمع محفل شد اسیر بسکه ز آوارگی به کام رسید غبار تربت مجنون دلیل محمل شد اسیر شهرستانی