اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۱: مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد شراب نیستی جان در تن مخمور می آرد چه شد خوارم جنونم آنقدرها دوست می دارد که زنجیر مرا از تار زلف حور می آرد نمی دانم دل دیوانه در بزم که ره دارد به سویم هر نفس گلدسته های نور می آرد تجلی نامه موسی اگر از طور می آید محبت هم پیام ما ز راه دور می آرد نمی دانم خراب کیست کز یک قطره باران کمان موج بر بازوی دریا زور می آرد به گلزارم کشد شوق تو پندارد دلی دارم نسیمی غنچه مغز مرا در شور می آرد قناعت خاک را هم گنج گوهر می تواند کرد کلید ملک جم از نقش پای مور می آرد اسیر بی سرانجام تو عالی عمتی دارد برای ما شراب از کاسه فغفور می آرد اسیر شهرستانی