اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۰: به جایی می رسد شوقی که الفت راهبر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جایی می رسد شوقی که الفت راهبر دارد پر پرواز طوطی رنگ برگ نیشکر دارد دلی از کین مردم پاک می بینی چه می دانی که از بیجوهری این تیغ جوهر بیشتر دارد سری در جیب کش چون قطره سیر بحر هستی کن حباب از خود نمایی سر به بالین خطر دارد به این سرعت کدامین درد دل را مختصر سازم تپد در سینه چون دل بال مرغ نامه بر دارد ز داغ لاله کاران سبزه الماس می جوشد بهار عافیت سرچشمه از خون جگر دارد نگه دزدینش بیند دو عالم طرفه تر این است نظرباز وفا بیتابی بحر دگر دارد نگردد رنج پاس خاطر روشندلان ضایع صدف در جوش طوفان تکیه بر آب گهر دارد اسیر از دشت دل مجنون دماغی می برد بویی که از هر سایه خاری بهاری در نظر دارد اسیر شهرستانی