اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۶۶: بهار می رسد و برگ عیشها دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار می رسد و برگ عیشها دارد هوا زسایه گل پای در حنا دارد همین بلندی اقبال ما فضول نمود در این دیار که صد بام یک هوا دارد ستم ظریفی از این بیشتر نمی باشد به غیر در شکر آب است و رو به ما دارد شدم غبار و تسلی نمی شود از من دل رمیده ندانم چه مدعا دارد گریز پایی الفت نواز را نازم چو دورگرد نگه پای آشنا دارد زکعبه می رسم اما هنوز در طوفم غبار وادی دل روی بر قفا دارد اسیر غره الفت مشو که خوی کسی اگر غبار شوی با تو کارها دارد اسیر شهرستانی