اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۵: چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد ز پا درآمدم و سرگران نمی گردد به یاد چشم که می می کشم چه می گویم چه گفتگوست که دام زبان نمی گردد حریف منت عمر دوباره نیست کسی غنیمت است که پیری جوان نمی گردد کدام لاله چه گل از چمن چه می خواهد چرا دچار خود ای دوستان نمی گردد؟ گذشته است به خاکم بهار جلوه دوست چه آرزو که به خاطر جوان نمی گردد گمان آینه دارد به پاره پاره دل ز گریه ام چقدر مهربان نمی گردد به گریه ام چقدر ناز می فروشد اسیر دلی که زخمی راز نهان نمی گردد اسیر شهرستانی