اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۸: ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افتد ز صید غنچه ای گرد سبکروحم بلند افتد به دامش گر به خاطر بگذارنم یاد آزادی تنم را همچو جوشن بند بر بالای بند افتد چه گل چیند زعالم حسرت زندانی مرغی که پروازش گره در بیضه مانند سپند افتد خراش صوت بلبل در بهار از ناله می دزدم که ترسم در دماغ ابر خون گل بلند افتد اگر از روی عالم گشته ام شرمنده معذورم که با خود هم نسازد چون دلی مشکل پسند افتد شکستی کز دل افتادگان خیزد خطر دارد مبادا شیشه ای یارب از این طاق بلند افتد اسیر از فیض دل جنس وفاداری چه غم داری متاع ناروایی در طلسم چون و چند افتد اسیر شهرستانی