اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۱: بسکه از مهر او گداخته صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه از مهر او گداخته صبح علم صدق بر فراخته صبح جلوه ای کن عجب تماشایی است برت آیینه خانه ساخته صبح نرد با آفتاب می بازد رنگ خود را چرا نباخته صبح چه بساطی به خویش چیده ز رنگ تا که را مشتری شناخته صبح در هوای غبار جولانی رفته از کار بسکه تاخته صبح داو کن نقد آفتابش را زر انجم نبسته باخته صبح سنبل شام و یاسمین سحر به هوای تو دسته ساخته صبح شب وصل خیال قامت اوست آه من گشته سرو و فاخته صبح می توان دید اسیر از رویش دل آیینه را نواخته صبح اسیر شهرستانی