اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۶: در دیار ما زمین مشت غباری هم نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در دیار ما زمین مشت غباری هم نداشت آسمان از تنگدستی ها مداری هم نداشت حیرتی دارم که چون از دیده دریا فتاد موج اشک ما که امید کناری هم نداشت درقفس بر روی بلبل از چمن درها گشود گرچه از بستان گمان وصل خاری هم نداشت در ره قاتل بیفشاندیم جان تازه ای خاک ما از پستی طالع غباری هم نداشت خنده باز از دور باش لعل او خون می گریست گل به دامان تبسم غنچه واری هم نداشت اسیر شهرستانی