اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۴: رواج ساختگی های روزگار نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رواج ساختگی های روزگار نداشت زر شکسته دل بیش از این عیار نداشت غبار سوخته ما به لاله زار گریخت تحمل نفس سرد روزگار نداشت وجود عرض سپه دید در مصاف عدم به سرگذشتگی شوق یک سوار نداشت در آن زمانه مدار و معاشم از دل بود که روزگار معاش و فلک مدار نداشت گداز ساختگی های روزگارم سوخت ز روی گرم و خنک جلوه شرار نداشت دلم به ملک وجود آبروی مشرب ریخت یک آشنای موافق در این دیار نداشت گل همیشه بهار است آمد اقبال ز صد نگار یکی حسن روزگار نداشت خزان ساختگی پرچمن فروشی کرد به دلخراشی مهر فسرده خار نداشت زمانه دفتر ایام را اگر می دید گرفته گوشه تر از فرد افتخار نداشت بهار خانه به دوشی چه خنده ها که نکرد به شوخ چشمی مجنون گلی به بار نداشت خرابی از گل صدبرگ باج می گیرد هوای گوشه ویرانه را بهار نداشت به صبر بیکس مطلب شکار خنده چرا کسی چو شکر خداوند کردگار نداشت مپرس باعث کام دل اسیر مپرس نداشت روی توقع نکرده کار نداشت اسیر شهرستانی