اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۳: فلک ز کام من سفله کیش عار نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فلک ز کام من سفله کیش عار نداشت دلم دماغ سرانجام اعتبار نداشت به کوه و دشت جنون سوده گشت پای طلب به بیزبانی من عشق خاکسار نداشت بهار عنبر خاکستر شهید وفا به گرمخونی پروانه یک شرار نداشت نماند رنگ به خونم ز مشق دام و قفس شکارگاه محبت چو من شکار نداشت شتاب بوی گل و اضطراب برق نگاه سبک عنانی شوقم گه بهار نداشت فلک شد آبله پای سوده ره دل ولی چه سود که پیش تو اعتبار نداشت شب از خیال تو محشر به خواب می دیدم کسی به پرسش عمر گذشته کار نداشت گل نزاکت از این شوختر نمی باشد زمین وعده گهش تاب انتظار نداشت اسیر شهرستانی