اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۶: وحدت جهان گرفت و تماشا چنانکه هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وحدت جهان گرفت و تماشا چنانکه هست صدرنگ گل برآمد و بلبل همان که هست دارد دلم برای غمت کارخانه ای بیرون از این زمین و از این آسمان که هست عکس تو را به روی گل و خار می کشد آیینه را شناخته ایم آنچنان که هست پیش از خیال محرم راز تو بوده ایم در خاطر تو جای دلم آن نشان که هست چندانکه پاس خاطر راز تو داشتیم دل در میان نبود و همان بد گمان که هست؟ صد کاروان غبار شد و ره همان که بود برخاست گرد منزل و مقصد همان که هست مشت غباری از ره مقصود بیش نیست این قوم و این قبیله و این دودمان که هست شوقت همیشه بلبل توحید باد اسیر بیرون مباد یکدم از این گلستان که هست اسیر شهرستانی