اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۷: خموشیها عجب شیرین زبانی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خموشیها عجب شیرین زبانی است لب کم حرف رنگین داستانی است سر هر خار این صحرای خونخوار نشان بیرق صاحبقرانی است اشارتهای مدهوش زمانه تغافلهای خاموش بیانی است میندیش از خم بازوی سرکش خدنگ هر کج اندیشی کمانی است چه پرسی از دیار خاکساری گل هر سرزمینی آسمانی است شب و روز و مه و سالش بهار است کدوی باده پیر دل جوانی است اسیر عشق را در وادی شوق زهر گامی پیامی آسمانی است اسیر شهرستانی