اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۰: دشت جنون ز فتنه چشم تو دیده ای است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دشت جنون ز فتنه چشم تو دیده ای است هر موج اشک خیل غزال رمیده ای است یک عمر در شکنجه امید بوده ایم هر ذره خاک ما دل منت گزیده ای است چون خامه سر به راه طلب را دلیل نیست صحرا زجاده صفحه مسطر کشیده ای است شور شراب پیر ز دنیا گذشته است گرد جنون جوان به منزل رسیده ای است در صیدگاه فتنه مجال گریز نیست تیر قضا به بند کمان کشیده ای است صیاد عشق را که چمن دامگاه اوست بوی بهار وحشی در خون تپیده ای است ممنون التفات گرانجانی خودیم مشت غبار ما نفس آرمیده ای است ما را ز دل به کعبه مقصود برد اسیر توفیق ما که خضر بیابان ندیده ای است اسیر شهرستانی