اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۶: مطرب ترانه ای که دماغم رسیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مطرب ترانه ای که دماغم رسیده است از آب شعله میوه باغم رسیده است آیینه خانه دل بیدار گشته ام این پرتو از کدام چراغم رسیده است مجنون به گرد جوش و خروشم نمی رسد بوی بهار دل به دماغم رسیده است در پای سرو شیشه و گل جوش می زند زین باده تا دماغ ایاغم رسیده است دیوانگی برو که نبینی خمار غم دایم به دولت تو دماغم رسیده است هر دم گلش به رنگ دگر غنچه می شود حرف لبت به گوش ایاغم رسیده است در راه گفتگوی تو غیر از اسیر نیست کی جستجوی کس به سراغم رسیده است اسیر شهرستانی