اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۹: کدام شوق به راه دویدن افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کدام شوق به راه دویدن افتاده است که بی خبر دل ما از تپیدن افتاده است ز بیزبانی من وحشت نگاه کسی چو دام دیده به فکر رمیدن افتاده است چه دیده ها که ز شرم رخ تو آب شده است چو قطره ای که ز چشم چکیدن افتاده است غبار ما ز صبا هم بلد نمی گیرد به وادی سفر نارسیدن افتاده است جهان خراب شد و گرد بر نمی خیزد دگر دل که زمشق تپیدن افتاده است ز اعتدال بهار جنون چه می پرسی گلی است شعله که از دست چیدن افتاده است اثر زبانه کش ناله خموش اسیر چه گوشها که به فکر شنیدن افتاده است اسیر شهرستانی