اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۷: هر چند باده قوت دل و شربت گل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر چند باده قوت دل و شربت گل است با شیشه دشمنیم که خون دار بلبل است جور تو را چو شهد نموده است عاقلی این زهر خوشگوار که نامش تحمل است گر خوی عشق پاک ندانی بیان کنم بوی گل و فروغ می و اشک بلبل است در چشم دیگران خس و خاشاک و خار باد در پیش ما غبار رهش نکهت گل است عبرت ز وضع شعله و اخگر توان گرفت هر آرزو که هست به بند تنزل است؟ اکسیر همت دل درویش ما شود آن کیمیا که اسم شریفش توکل است تمکین عشق پاک کم از حسن پاک نیست مگذر ز حق جواب تغافل تغافل است ترسم میانه من و بلبل جدل شود پر ماجرای شوخ میان تو و گل است با فکر لعل او که به خاطر نمی رسد خون سازد آن کسی که اسیر تأمل است اسیر شهرستانی