اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۸: شمشیر عشق را نمک شرم جوهر است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمشیر عشق را نمک شرم جوهر است تا گریه پردگی نشود خنده جوهر است؟ این صوت وجد صوفی حق ناشناس ما تکرارهای لال و سرافشاندن کر است روشندلی ز پرتو آزادگان طلب آیینه زنده کرده نام سکندر است شهرت به گرد آبله پا نمی رسد عنقای عشق را دل دیوانه بهتر است موج اجابت از دل ما جوش می زند سرچشمه قبول دعا دیده تر است می سوزم از خیال قدی دور چشم بد گرد مزارم از پر پرواز بهتر است دیوانگی غبار مرا می دهد به باد اکسیر بی نشانی من کیمیاگر است یک حرف بیش نیست ز تفسیر رازها معنی یکی است گر چه عبارت مکرر است اسیر شهرستانی