اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۷: نکنی صید یقینی به گمانی که تو راست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نکنی صید یقینی به گمانی که تو راست همت ما نکشد سست کمانی که تو راست نیستی دشمن و اندیشه دشمن داری گرگ را صید تو کرده است شبانی که تو راست خاک و افلاک ز یک سلسله برخاسته اند پود خورشید بود تار کمانی که تو راست خصمی خسته دلان شیشه به خارا زدن است تیر را نرم کند سخت نشانی که تو راست خورد خون من و بیدرد نوازی آموخت چون نتازد نگه قاعده دانی که تو راست گلت از خون من ساده ضمیر است بهار می نماید ز جبین راز نهانی که تو راست سفر طول امل خضر سبک پی چه کند بلد راه تو بس خواب گرانی که تو راست حیرت آیین شده زین خوش غزل صایب اسیر بلبل باغ گل از ناله فشانی که تو راست اسیر شهرستانی