اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۳: دل بی درد ز افسردن حالش پیداست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بی درد ز افسردن حالش پیداست صید آزاد ز نقش پر و بالش پیداست خس نقاب آمده این شعله ز خلوتگه راز هر کجا می روم از سینه خیالش پیداست گهر پاک چه غم دارد از آسیب حسود لعل اگر خاک شود آب زلالش پیداست سرمه بینا شده از سایه مژگان سیاه گوشه چشم نگار از خط و خالش پیداست همچو آیینه که در سنگ عیان است اسیر از شب تیره من صبح وصالش پیداست اسیر شهرستانی