اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۵: چو نیست قدر وفا طاقت جفا عبث است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو نیست قدر وفا طاقت جفا عبث است ادب به کار نمی آید و حیا عبث است بهار عمر خزان کردم و ندانستم که عهد با گل و پیوند با صبا عبث است کسی به این همه بیگانگی چه چاره کند گرفتم اینکه شدم با تو آشنا عبث است دلی به یاد تو خوش می کنیم و می دانیم که رام کس نشوی آرزوی ما عبث است زبان نفهم وفایی! چه می توان گفتن ز بیزبانیم اظهار مدعا عبث است خبر زآتش پنهان ما نداری حیف گداختن به وفای تو بیوفا عبث است نخوانده ای سبق دلبری همینت بس کسی چه بحث کند با تو ماجرا عبث است ز شکوه ام سخنی می شنو اسیر توام ز ابتدای سخن تا به انتها عبث است اسیر شهرستانی