اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۲: چنان زخوی تو هر کس به هر دیار گریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان زخوی تو هر کس به هر دیار گریخت که دشت در صدف و بحر در غبار گریخت به دیده دشت غزال رمیده می آید مگر ز وحشت مجنون بیقرار گریخت تپیدن دل ما رنگ بند وحشت شد نگفت بهر چه مجنون بیقرار گریخت اسیر اینهمه کی داشت راه حرف گریز گریز پا مگر از وحشت خمار گریخت اسیر شهرستانی