اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۸: نازک شد از وفا دل و قدر جفا شناخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نازک شد از وفا دل و قدر جفا شناخت چشم ضعیف روشنی توتیا شناخت در شکوه لب گداختنم آنقدر نبود داغم از اینکه مست تو خود را چرا شناخت در بزم بیزبانی ما هر که جا گرفت صد رنگ جلوه سخن از یک ادا شناخت در حیرتم که آینه بهر چه می خرند خود را دگر ندید کسی که تو را شناخت نظاره پایمال تغافل نمی شود در مجلسی که دل نگه آشنا شناخت زین بیشتر مپرس که دیوانه شب چه شد نشناخت دل ز یاد تو خود را چو واشناخت؟ دشمن تری ندیده ز خود در جهان اسیر خود را کسی که یک نگه از چشم ما شناخت اسیر شهرستانی