اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۳: زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب زهره یک ساقی است از میخانه می نوش ما با وجود آنکه باج مشرب از عالم گرفت برنیاید با دل ما سعی کاهل کوش ما گوشها کر بود،یاران مست و مطلب بیزبان غنچه ها داریم فریاد از لب خاموش ما عمر ما را دفتر خواب پریشان کرده است خون هشیاری نگیرد هوش ما از هوش ما انتخابی از دیار اختراع آورده ایم بیخودی ها هوش از ما افسردگی ها جوش ما در محبت همعنان و در قیامت همرکاب سینه صافی سینه صافی ترک جوشن پوش ما بار دهشت بسته ایم از کوی غفلت می رسیم دست ما و دامن شرم فراغت کوش ما اسیر شهرستانی