اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱: گردیده خوان نعمت وجه معاش ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گردیده خوان نعمت وجه معاش ما خجلت کشد زخود دل کاهل تلاش ما الفت شراب تلخ و محبت بساط عیش باغ و بهار ما دل آیینه پاش ما پیمانه در هوای گل و خار می زنیم عالم تمام میکده انتعاش ما خون می خوریم و منت دریا نمی کشیم از پهلوی دل است چو ساغر معاش ما آب وهوای ساختگی زهر قاتل است در پرده بوی گل نشود راز فاش ما با محرمان حیرت از این بیشتر مکاو ما ناله ایم بیخودی ما خراش ما شال از حریر شوخ تر و گل قماش تر جز شعله هیچ جامه ندارد قماش ما سرباریی است در سر هر مو جدا جدا در خواب دیده تیر که را سرتراش ما شرمنده دلیم که پر می کشد اسیر خفت ز دست همت مطلب تراش ما اسیر شهرستانی