اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۹: نماید جلوه اش اکسیر جانها خاک راهی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نماید جلوه اش اکسیر جانها خاک راهی را خرامش گل زند بر سر ز نقش پا گیاهی را چو نرگس شیشه گل بر سر زند از دیده حیران به می گر نرگس مخمور او بخشد نگاهی را زبان عذر خواهی می شود طومار جرم او به محشر گر شهید خود شناسد رو سیاهی را به خونریز شکاری چون سمند از جا برانگیزد کند صیاد من یک چشم حیران صیدگاهی را نمک در دیده شور قیامت ریزم از غیرت شهید او چو بینم روز محشر بیگناهی را اسیر شهرستانی