اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: اگر ز درد نشانی بود فغان تو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر ز درد نشانی بود فغان تو را شکستگی نکند صید استخوان تو را به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش که از تو شوق کند جستجو نشان تو را برو ز خاطر پرواز تا به گلزاری که دام سبز کند گرد خون چکان تو را زخویش بگذر و سرگرم جستجویی گرد که نور دیده نماید یقین گمان تو را سپند گریه بسوزم چو گرم جلوه شوی مباد چشم بد آیین گلستان تو را که داد خنده رنگین و پرگشودن شوخ بهار زخم دل و بلبل گمان تو را؟ به چشم آینه و آب اعتباری نیست حیا به دیده کشد گرد آستان تو را همین بس است که درگلستان وحشت اسیر شمرده است غنیمت جنون فغان تو را اسیر شهرستانی