اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹: پرکاویدم دل خودم را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پرکاویدم دل خودم را جستم آب وگل خودم را در حشر به کس نمی نمایم یک زخم حمایل خودم را با ناز و نیاز بر نیایی منما به دلت دل خودم را دهقان تو به فکر خویشتن باش خود برقم حاصل خودم را ویران مکن از گران نگاهی آبادی منزل خودم را دیدم به نصیحت آزمایی دیوانه عاقل خودم را عمری زشراب بیکسی ها خود می خورم دل خودم را هر چند حجاب آسمانهاست می جویم منزل خودم را در روز جزا به من نمایید بیرحمی قاتل خودم را غفلت منشان چه حیله بندند آن واقف غافل خودم را تو آینه من خیال خویشم بنمای مقابل خودم را از یاد نظاره ات شوم آب نازم دل پر دل خودم را ای یکدلیت تمام نیرنگ تا کی نخورم دل خودم را بینا شده ام برافکن از خویش این جاهل جاهل خودم را بیهوده اسیر درگداز است من فرسودم دل خودم را اسیر شهرستانی