اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰: چو آیینه در دل گدازم نفس را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو آیینه در دل گدازم نفس را شکستن مبادا طلسم قفس را نه بلبل نه پروانه این جذبه دارد دهد بال پرواز من خار و خس را به یاد تو پیمانه بخشم هوا را به بوی تو گلدسته بندم هوس را دچارم نشد ناله وگریه گاهی که سازم پریشان دماغ جرس را مرا زور می بس نیندیشم از کس بگیرم قدح را ببندم عسس را زداغش چه آیین که در دل نبستم چراغان کنم تا گلستان قفس را ز ویرانی آبادتر خانه عشق نسیمی کند شهر بند هوس را اسیر محبت مرا می شناسد ندانسته ام کم ز خود هیچکس را اسیر شهرستانی