اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸: چه گویم با کسی راز دل دیوانه خود را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه گویم با کسی راز دل دیوانه خود را که خوابم می برد گر سرکنم افسانه خود را سرانجام خیال توتیای غیرتی دارم به چشم خود کشم خاکستر پروانه خود را غبار خاطرم خوش گریه آلود است می خواهم به سیل اضطراب دل دهم ویرانه خود را ندارم سجده ای کز عهده خجلت برون آیم سرکوی وفا یعنی عبادتخانه خود را کجا صد روزگار از عهده موجی برون آید جلو ریزی دهم گر گریه مستانه خود را نمی دانم کجا پیدا کنم چندان دل دعوی بیارایم اگر از بهر او کاشانه خود را اسیر امشب نمی دانم چه گفتم یا چه ها کردم دل دیوانه خود را دل دیوانه خود را اسیر شهرستانی