اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۶: جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را چه احتیاج به یاران آشنا ما را اگر چه ساده خیالیم ساده لوح نه ایم کدام وعده چه دل دیده ای کجا ما را کشیده تیغ و تغافل گرفته دامانش کجا شناخته آن ترک میرزا ما را خجل ز همرهی مستی و خمار شدیم بگو چه رنگ برآرد دگر وفا ما را اگر شویم نهان در غبار ساختگی سراغ می دهد از رنگ ما حیا ما را کسی نداشت که سررشته را نگه دارد کرایه کرد زدیوانگی وفا ما را چنان به عربده سر می کند که پنداری خریده است جنون برهنه پا ما را اگر اسیر دیار فرنگ هم گردیم نمی خرد کسی از دولت حیا ما را اسیر شهرستانی