سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۱۱: مباد آن دم که از ما رنجه گردد آشنارویی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مباد آن دم که از ما رنجه گردد آشنارویی شکست از سنگ ما بر ساغر چینی رسد مویی درین نخجیرگاه افلاک را بنگر سراسیمه که شد گنبدزنان، گویی گریزان خیل آهویی پریشانگوست بر یاد سر زلف سیاه او زبانم همچو آن خامه که باشد بر سرش مویی شکوه از جود حاصل می شود ارباب دولت را ندارد رتبه حرفی هم که آن را نیست پهلویی فلاخن وار دارند این حریفان را که می بینی برای باد سنجیدن، همه سنگ و ترازویی هوس چون شیر بر اطراف آن سیمین بدن گردد که زیر دامن او دیده نقش پای آهویی حریفان از دکانداری شکار مدعا کردند همای کلک ما نبود چو شاهین ترازویی به عزم آستان دوست می خواهم سلیم امشب زنم همچون کبوتر از حریم کعبه یاهویی سلیم تهرانی