سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۸۷: ز تنهایی چو مینا راز با پیمانه می گویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز تنهایی چو مینا راز با پیمانه می گویم گهی با شمع محفل، گاه با پروانه می گویم حریف نکته سنجی در همه عالم نمی بینم سخن از بی کسی با خویش چون دیوانه می گویم ادیب این دبستانم، سر و کارم به طفلان است بزرگی را چه نقصان، گر سخن طفلانه می گویم ز تنهایی شب هجران او خوابم نمی آید نشسته بر سر بالین خود، افسانه می گویم به قدر خود ز هرکس طاقتی در عشق می باید مرا کاری به بلبل نیست، با پروانه می گویم پس از مقصد رسیدن مدعا معلوم می گردد سخن را رهروان در راه و من در خانه می گویم سلیم از اعتقاد خویش هرکس می زند حرفی تو دل را کعبه می خوانی و من بتخانه می گویم سلیم تهرانی