سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۶۸: به دل شکست تمنای یاری چمنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دل شکست تمنای یاری چمنم نمانده در قفس امیدواری چمنم به گریه چند دهم آب خار و خس چون ابر ملول گشت دل از هرزه کاری چمنم برای سوختن من چو شعله تند مشو اگر چه خار و خسم، یادگاری چمنم حدیث عهد گل و دور لاله از من پرس که همچو آب روان، پاچناری چمنم سلیم سوی گلستان مخوان مرا دیگر که در درون قفس من حصاری چمنم بس که دارد شوق سروی بسته ی این گلشنم همچو قمری طوق گردن شد زه پیراهنم از سر راه تو ممکن نیست جنبیدن مرا مانده زیر کوه، پنداری چو صحرا دامنم از تب عشقت ز بس افروختم چون تار شمع شاهراه شعله شد هر رشته ی پیراهنم تا شنیدم در قفس از باد، پیغام بهار همچو غنچه بال و پر گردید اجزای تنم کار من باریک و من باریک تر از کار خود عشق در معنی چو سوزن، من چو آب سوزنم بی گرفتاری نشاید بود، یارب کم مباد چون گریبان، طوق زنجیر بتان از گردنم هرچه پیش آید کسی را، آن صلاح کار اوست رهنما گردید در راه تجرد رهزنم ساده لوحی بین که می خواهم به یاد آرد مرا آنچه در خاطر نمی آید سلیم او را، منم سلیم تهرانی