سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵۸: روم چو از سر کویش، نمی رود پایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روم چو از سر کویش، نمی رود پایم چو آب می روم و همچو ریگ بر جایم به راه شوق، نشان تا ز نوک خاری هست ز برگ لاله و گل، پا نمی خورد پایم ز عشق بس که پریشانم، اهل عالم را تمام موعظه همچون حدیث دانایم چو قطره خاطر جمعی نداده اند مرا به راه عشق پریشان چو سیل دریابم زبان طعنه مبادا که بر تو بگشایند مباش همره من جان من که رسوایم کشید از قدمم خار راه او ایام چو شمع رفت برون جانم از کف پایم سلیم پنجه ی مژگان ز بس مرا افشرد چو خار خشک نمانده ست نم در اعضایم سلیم تهرانی