سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۱۶: کنم برای جنون یارب از که سامان قرض
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کنم برای جنون یارب از که سامان قرض درین چمن که گل از گل کند گریبان قرض قبول راهزن عشق نیست مایه ی ما کنیم چیز دگر از که در بیابان قرض چو دل به زلف تو دادیم ترک آن کردیم چنان که گیرد از اهل کرم پریشان قرض در معامله را بسته روزگار چنان که گل به گل ندهد زر درین گلستان قرض خدا کند که ز دام جهان خلاص شویم که سفله هرچه دهد، می دهد به مهمان قرض حذر ز صحبت اهل زمانه، کز خست به هم دهند چو اطفال مکتبی نان قرض اگر ز من طلبد زلف یار دل، چه عجب گهی ضرور شود با وجود سامان قرض سلیم لذت جود آن کسان که یافته اند کنند وجه کرم را چو ابر نیسان قرض سلیم تهرانی