سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۹۷: چمنی را که بود خرمی از رخسارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چمنی را که بود خرمی از رخسارش چون گل چشم ز دل آب خورد هر خارش رشک شرط ره عشق است، به وقت شبگیر گر بود پای تو در خواب، مکن بیدارش! چمن دوستی آن گونه نزاکت خیز است کز غبار دل حباب بود دیوارش زینت آن است که با خویش توان برد به خاک دم آخر کفن صبح شود دستارش شاد گردم چو دل از دوست کند شکوه سلیم چون طبیبی که درآید به سخن بیمارش سلیم تهرانی