سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۹۰: زاهد از رشک این قدر گرم عتاب ما مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زاهد از رشک این قدر گرم عتاب ما مباش گر توان فکر شرابی کن، کباب ما مباش مطلبی در گفتگوی مردم دیوانه نیست همچو مخمل در پی تعبیر خواب ما مباش نسبت ما می برد از چهره رنگ اعتبار گر حسابی داری از خود، در حساب ما مباش خاکساری پیش مغروران ندارد اعتبار ذره باش، اما اسیر آفتاب ما مباش قطره ی ما کار صد دریای رحمت می کند ای گیاه تشنه، نومید از سحاب ما مباش در عنان او نظر کردم به سوی ماه نو گفت ای دیوانه دیگر در رکاب ما مباش از جنون باشد اگر ما گفتگویی می کنیم نیستی دیوانه، در بند جواب ما مباش جای خنجر عشقبازان ترا در سینه نیست ما نهنگانیم، گو ماهی در آب ما مباش ما چو بیهوشیم از کیفیت آن لب سلیم خنده گو بیهوشداروی شراب ما مباش سلیم تهرانی