سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۹: سر کن سخنی تا دل بدحال گشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر کن سخنی تا دل بدحال گشاید کز باد نفس، غنچه ی تبخال گشاید پیچیدگی زلف سخن، حسن کلام است دایم دلم از همدمی لال گشاید! بی رخصت معشوق، سفر شرط وفا نیست مرغ چمن از مصحف گل فال گشاید چون بند قبایی که گشایند ز گرما از آه دلم مرغ هوا بال گشاید سنگ کف دیوانه ی مسکین همه بینند کس نیست که تا دامن اطفال گشاید در وعده ی وصلی که دهد، صبر ضرور است یک غنچه درین باغ به صد سال گشاید! در کنج دهانی که سلیم از غم آن مرد چون صفر پی بوسه دهان خال گشاید سلیم تهرانی