سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۳: دل در سواد زلف تو بیهوش می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل در سواد زلف تو بیهوش می شود در شب چراغ آینه خاموش می شود دل با خیال او چو هم آغوش می شود یک گل نچیده است که بیهوش می شود آن را که همچو آینه افتد برو نظر هرکس که دیده است، فراموش می شود چون پرتو جمال تو پنهان کند کسی؟ آن آتش گل است که خس پوش می شود دارم هزار حرف به آن بی وفا، ولی در وقت عرض حال، فراموش می شود از گفتگوی مرغ چمن ذوق می برد هرکس چو شاخ گل، همه تن گوش می شود روشندلان به هند ندارند رونقی در شب چراغ آینه خاموش می شود کار کسی سلیم که افتد به شاهدان آیینه وار زود نمدپوش می شود سلیم تهرانی